13 تا از تاثیرگذارترین جملاتِ بهترین کتابی که خوندم!
از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم هاروکی موراکامی
"از دو که حرف می‌زنم، از چه حرف می‌زنم" کتاب جالبیه که نویسنده در اون با زبانی دوستانه از تجربیات و خاطراتش صحبت می کنه. هاروکی موراکامی در این کتاب، داستان زندگی خودش رو شرح میده و میگه چطور دو مورد مهم در زندگیش، یعنی دویدن و نویسندگی، به هم مرتبط شدند.
توضیح میده که وقتی دویدن رو جدی گرفته چطوری بهش کمک کرده که روحیه و انگیزه‌اش رو حفظ کنه و چه تاثیراتی بر زندگیش گذاشته.
از چگونگی متمایل شدنش به نویسندگی نوشته و تلاش ها و تجربه های که در این حرفه داشته رو با ما در میون میذاره. اون به اهمیت نوشتن و تعهد به علاقه‌هاش پرداخته و اینکه چطور نوشتن براش به یکی از بخش‌های ضروری زندگی تبدیل شده.
- تجربه شخصی من:
این کتاب برای من یک کتاب خاص است. لحن دوستانه و صادقانه در کتاب من رو به وجد میاره. تا به حال سه بار این کتاب رو خوندم و هیچ وقت ازش سیر نمیشم. خیلی از اصول زندگی و توسعه فردی رو میشه در زندگی هاروکی به صورت عملی مشاهده کرد.
- منتخبی از صدها سطر زیبای کتاب:
1. مهم نیست که عمل چه اندازه عادی و پیش پا افتاده به نظر بیاد بلکه فقط کافیست آن را در زمان طولانی انجام دهید تا عاقبت به صورت عملی تفکر برانگیز و حتی تامل برانگیز درآید.
2. آدم باید برای پیش بردن کارهایش ضرباهنگ را حفظ کند. در پروژه های طولانی مدت این امر بسیار اهمیت دارد.
3. غلبه بر دیگران یا شکست از آنان هیچ اهمیتی برایم ندارد. علاقه من بیشتر دستیابی به هدفی است که برای خود ترسیم کرده ام.
4. عاملی که بیش از هر چیز دیگر به اکثر دوندگان انگیزه می دهد، هدف شخصی است: برای نمونه، رسیدن به یک حد نصاب تاز ه و شکستن رکود خود.
5. کسانی که بر سرچشمه طبیعی استعداد تکیه می کنند به محض خشکیدن تنها منبع شان بلاتکلیف می مانند.
6. قبول دارم که چیزی شبیه اراده نقشی کوچک در این میان ایفا می کند اما تا کسی اعتقادی قلبی به کاری نداشته باشد نه قدرت اراده به کمکش خواهد آمد نه نگران عواقب ترک کار خواهد بود. در آن تداوم نخواهد داشت و اگر هم داشته باشد بر خود جفا کرده است.
7. به سه دلیل در آن رقابت ناکام ماندم: تمرین ناکافی، تمرین ناکافی و تمرین ناکافی.
8. شاید گاهی مقدار دویدنم کاهش یافته باشد ولی یک اصل اساسی ار درتمرین همواره رعایت کرده ام: هیچ وقت بیشتر از یک روز تمرین را تعطیل نکرده ام.
9. من دو-سه دلیل برای دویدن دارم در حالیکه دلایلم برای ندویدن بی حد و حصر است. بنابراین باید تا می توانم به آن دو-سه دلیل بها بدهم.
10. یکی از قوانین من بود و اگر آن را می شکستم هیچ بعید نبود که قوانین دیگر را نیز پشت سرش بشکنم.
11. و غریزه به من چه آموخته است؟ فقط یک چیز: "از تخیلت کمک بگیر" به همین دلیل چشم ها را می بندم و همه چیز در برابرم پدیدار می شود.
12. انسان برای رسیدن به چیزی ارزشمند گاهی لازم است به اعمال به ظاهر بی خاصیت دست بزند، باید توجه داشت که فعالیت ها به ظاهر بیهوده ممکن است به نتایجی غیرقابل انتظار منجر شوند.
13. کتاب را به تمام دوندگانی که بر جاده دیده ام-کسانی که ازشان جلو زده ام و کسانی که از من جلو زده اند- تقدیم می کنم، بدانید که بدون وجود شما من هیچ وقت نمی توانستم به دویدن ادامه دهم.
